تور اروپا

تور اروپا و ترکیه پارمیدا تور

تور اروپا

تور اروپا و ترکیه پارمیدا تور

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

تمام کارآفرینان موفق در طول سال ها تلاش و کار زیاد توانسته‌ اند به جایگاهی که همواره در آرزوی آن بوده اند، دست پیدا کنند.

در واقع تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق و رسیدن به جایگاه ایده آل در کارآفرینی، اگر چه کار سختی به نظر می‌ رسد اما با پشتکار و تلاش مداوم می‌ تواند تحقق یابد. این کاری است که ماکان آریا پارسا به خوبی از پس آن برآمده است.

ماکان آریا پارسا یکی از این مدیران جوان و کارآفرینان موفق کشور است که چند سالی است در حوزه آموزش مجازی پر قدرت پیش می رود. او بیش از ده سال پیش ایده ی آموزش مجازی را اجرا و با تاسیس مرکز آموزش مجازی پارس وارد میدان تجارت و بازار کار شد.

اما این تازه شروع فعالیت دکتر آریا پارسا بود. تاسیس هولدینگ پارس پندار نهاد دومین قدم موفق او در این راه بود. او اکنون تنها با ۳۶ سا ل سن مدیر عامل و صاحب این هولدینگ و زیر مجموعه های کوچک و بزرگ آن است.

 

شاید بگویید پول و ثروت او را به اینجا رسانده است؛ اما کاملا اشتباه است. او از خانواده ای فرهنگی و ساده متولد شد و ازهمان ابتدا نیز ثروتی هنگفت نداشت و به گفته خود با تلاش های شبانه روزی خود توانسته فرازو نشیب های بسیاری را طی کرده و به این جایگاه برسد. شخصیت سخت کوش و پویایی ذاتی وی سبب نشده تا دست از تحقق خواسته و ایده خود تا رسیدن به موفقیت بردارد. به همین دلیل هم امروز ما شاهد این هستیم که نامش در کنار نام دیگر مدیران و کارآفرینان برتر کشور می درخشد و به خوبی توانسته مجموعه های تحت مدیریت خود را در این اوضاع نابسمان اقتصادی، سرپا نگه دارد.

همه شما با انواع بازی های فکری آشنا هستید و مطمئناً یک بار این محصولات را خریداری کرده اید. والدین همیشه سعی می کنند بازی های مارک دار خارجی را برای فرزندان خود بسازند. در همین حال ، شرکت های ایرانی از ساخت بازی های فکری غافل شده اند و متأسفانه به وضعیت فرزند خود توجهی نمی کنند.


اگر فرزند دارید ، باید به عنوان والدین یک بازی مناسب آنها تهیه کنید. در این مقاله معرفی تولیدکنندگان بازی های فکری ایرانی ذکر شده است تا بتوانید با آنها آشنا شوید و هنگام خرید انتخاب صحیحی داشته باشید.

ین بازی های ذهنی به عنوان بزرگسالان و همچنین کودکان طبقه بندی می شوند. این نوع بازی ها به افزایش خلاقیت ، دقت و تمرکز افراد به ویژه کودکان کمک می کند. در این مقاله نه تنها شما را با شرکت هایی که بازی های فکری می سازند ، بلکه چند نمونه از بازی های فکری مفید را نیز به شما معرفی خواهیم کرد. برای جزئیات بیشتر تا انتهای مقاله ما را دنبال کنید.

_____________

شرکت های ایرانی تولید کننده بازی های فکری
بسیاری از والدین تصور می کنند که خرید یک بازی مغزی اجازه نمی دهد فرزندانشان از این بازی خسته شوند. به همین دلیل است که آنها بازی های سرگرم کننده را به بازی های ذهن آور ترجیح می دهند.

اما باید خاطر نشان کنیم که چنین نیست. امروزه شرکتهای ایرانی تولیدکننده بازیهای فکری با انتخاب روشهای جدید و مدلهای خاص در کنار یادگیری ، توانسته اند سرگرمی را برای کودکان فراهم کنند و حتی از انواع بازیها لذت ببرند.

اگر به فکر سرگرم کردن فرزندان خود در کنار تحصیل هستید ، بهترین انتخاب را انجام دهید. امروزه روانشناسان بر این باورند که بازی های آموزشی برای کودکان و کودکان بسیار مناسب است و می تواند در روند یادگیری آنها تأثیر بگذارد.

در ادامه این مقاله به تولیدکنندگان ایرانی بازی های فکری اشاره می کنیم. اگر قصد ایجاد بازی های متناسب با سن خود را برای کودک خود دارید ، بهتر است این مقاله را تا انتها بخوانید و سعی کنید هنگام خرید به سراغ بازی های تولید داخل بروید.

شرکت متفکر
یکی از تولیدکنندگان ایرانی بازی های فکری ، شرکت فکرانه است. این شرکت ضمن فراهم آوردن فضاهای سرگرمی و یادگیری به کمک این بازی های سرگرم کننده ، بازی های مختلفی را متناسب با نیاز کودکان و نوجوانان طراحی کرده است.

از جمله بازی های تولید شده توسط این شرکت می توان به موارد زیر اشاره کرد:

دومینو

تیلو

کار اوت

اسپینی

انواع مختلف روبیک را برای علاقه مندان تهیه کنید.

ارائه انواع مجموعه های ساختمانی از قبیل سازه های فلزی ، مکعب ، آهن ربا به سبک منحنی و ...

برخی از بازی های تولید شده توسط این شرکت توانسته اند بزرگسالان را درگیر بازی های کودکان کنند. اگر می خواهید با فرزندان خود بازی کنید ، به بازی های ساختمانی با فلز ، دومینو و حتی مکعب روبیک بروید.

بازیتا
شرکت های ایرانی تولید بازی های فکری را به میزان قابل توجهی افزایش داده اند. زیرا اسباب بازی ها دیگر مانند گذشته فقط برای سرگرمی نیستند. خانواده ها به جای بازی ، سعی می کنند خلاقیت فرزندان خود را افزایش دهند و صبح را در کنار هم بخوبی سپری کنند. به همین دلیل ، استفاده از معماها افزایش یافته است.

شرکت azita یکی از تولیدکنندگان ایرانی بازی های فکری است که در این زمینه توانسته است وارد بازار تجارت شود. اگر قصد خرید محصولات این شرکت را دارید به فروشگاه های فرهنگی یا فروشگاه های اسباب بازی فکری و آموزشی مراجعه کنید.

از جمله بازی های تولید شده توسط این شرکت می توان به موارد زیر اشاره کرد: لگو ، الفبای Ribo ، تعادل ، دست چهار نفره ، انگشت و .... فوق الذکر.

 


شرکت نهالک از جمله شرکت های ایرانی تولید کننده بازی های فکری است و هم اکنون توانسته است بازی های زیادی را برای کودکان و نوجوانان طراحی و تولید کند. مهم است که بدانید این بازی ها نه تنها برای سرگرمی کودکان مفید هستند ، بلکه می توانند به آنها در پیشرفت خلاقیت نیز کمک کنند.

بزرگسالان و والدین همچنین می توانند با کودکان و نوجوانان خود بازی کنند و از کنار هم بودن لذت ببرند. اگر با بازی های فکری و آموزشی تولید شده توسط این شرکت آشنایی ندارید ، می توانید در این قسمت با ما همراه باشید تا اطلاعات زیادی در این زمینه کسب کنید.

Abinus Puzzle - این بازسازی هیجان انگیز Pirates و تلاش آنها برای کسب ثروت است.

معمای بازار تبریز: شما به عنوان فروشنده در این بازی شرکت می کنید. این یک فروشنده در بازار تبریز است.

بازی های دیگر شامل abylon Suspended Game، Will ela Game، Spicy Game، irthday Party Game، Matching Game و ..

 

شرکت هوپا همچنین در زمینه تولید بازی های فکری ایرانی با شرکت های دیگر رقابت کرده است. محصولات این برند در فروشگاه های آنلاین و فروشگاه های فرهنگی ، آموزشی و فروشگاهی است. قابل دسترسی است

شما می توانید از محصولات این شرکت برای ایجاد خلاقیت در فرزندان خود و آموزش مشاغل و مشاغل استفاده کنید.

به خاطر داشته باشید که هرچه فرزندان خود را بیشتر درگیر بازی های فکری کنید ، در آینده زودتر می توانند پیشرفت کرده و خلاقیت خود را رشد دهند.

Karo ar - این بازی می تواند با بازی مشاغل مختلفی را به بچه های شما یاد دهد و آنها را برای ورود به دنیای کار راهنمایی کند.

Fortress: در این بازی شما می توانید به عنوان بازیگر در هفت آب و هوا شرکت کنید. این بازی برای بزرگسالان مناسب است و می تواند اعضای خانواده را دور هم جمع کند و آنها را در دوره های مختلف سرگرم کند.

جالیز: نوعی بازی برای کشاورزی است که می تواند به کودکان آموزش کاشت ، نگهداری و برداشت محصول را بدهد.

Potter: با این بازی فرزندان شما ساختن اشکال را یاد می گیرند و به بازی مورد علاقه خود یعنی گل بازی دسترسی راحتی دارند. بزرگسالان نیز می توانند فرزندان خود را در این بازی ها همراهی کنند.

 

اگر می خواهید از ژانرهای ایرانی برای ساخت بازی های مجازی استفاده کنید ، می توانید به سراغ شرکت های سازنده بازی های فکری ایرانی مانند پایارو بروید. این شرکت با طراحی و ساخت بازی های متناسب با سطح سنی کودکان و نوجوانان تأثیر قابل توجهی در زمینه آموزش و خلاقیت دارد.

برای خرید محصولات این شرکت می توانید به مراکز فرهنگی و آموزشی مراجعه کنید. زیرا انواع مختلف بازی های مغزی برای بچه های شما در این مراکز موجود است. لازم به ذکر است که با توجه به شرایط روحی و روحی و روانی کودک خود می توانید اسباب بازی های مناسب را انتخاب کرده و با قیمت مناسب خریداری کنید.

از جمله بازی های طراحی شده توسط این شرکت می توان به موارد زیر اشاره کرد:

مربی مربی لوکوموتیو

گوش های هوشمند

اسمارت پلاس سی پلاس

بازی هوشمندانه King of War

بازی های مغزی انجام دهید

دریای ذهن باز

علاوه بر این ، والدین ، ​​می توانید در اوقات فراغت با فرزندان خود بازی کنید. زیرا این نوع بازی ها باعث می شود بزرگسالان با کودکان بازی کنند و از بودن در کنار هم لذت ببرند.

 


تو این روزها یه صدایی تو مغزم هی تکرار میکرد: تو روزهای سخت برای خودت و بقیه داستان بگو. داستان‌سرایی کمک میکنه یادت بیاد چقدر زندگی بالا و پایین داره.
اول فکر کردم از سفر بگم و آرشیو عکسهای گواتمالا رو زیر رو کردم که به شکل اتفاقی از داستان‌هاش جایی نگفتم. از شهر قدیمی سرخپوستان و مایاها که محاصره شده بود بین سه آتشفشان فعال. از دریاچه‌ی آتلیتان و روستاهای پر از اتفاق اطرافش و از کلی داستان دیگه این سرزمین جادویی..
اما دلم کار و پروژه و داستان‌سرایی بیشتر و بزرگتری میخواست و همین شد که به پروژه‌ی قدیمی سرک کشیدم که پرونده‌‌ش برام مدت‌هاست باز مونده.
پادکست و صدا و سفر... گفتن از داستان‌هایی که جایی نگفتم و توصیف از عکس‌هایی که هرگز نگرفتم...
.
و حالا ده روزی هست که پروژه‌ی سفر و پادکست و داستان‌هایش شروع شده. پادکستی که هنوز اسمی نداره ولی میدونم که قراره مقصد به مقصد رو باهم سفر کنیم و از خاطرات، اتفاقات، موزیک و طعم غذاهاش، تاریخش و زندگی مردمش بگیم. تو ننویی تو طبیعتش دراز بکشیم، سوار قطارهای مونده از جنگ جهانی بشیم و شهر به شهر بریم و تو ساحل‌هاش با آدم‌های بومی قدم بزنیم.
برای شروع هم دارم به یه اپیزود قبل از شروع سفر باهم فکر میکنم. اپیزودی که اسمش رو گذاشتم "اپیزود صفر" که اونجا قبل از حرکت دور هم بشینیم که شما هم یکم بیشتر از این همسفرتون و از زندگیش تو این سی و خورده‌ای سال، برنامه‌هاش، ترس‌هاش، هدف‌هاش و داستان شروع سفرهاش بشنوین و بعد کوله رو ببندیم و بریم سفر!


دوستی دارم که هر هفته میره به خونه پدر و مادر در شمال و اونجا خودش گندم و سبوس و آرد رو میبره برای نونوای روستا تا صدها نون جلوی چشمانش برن تو تنور و بعد نون‌های تازه پخت رو بسته‌بندی و فریز می‌کنه تا با بازگشت به شهر، سهم فامیل و آشنا و رفیق رو به دستشون برسونه و از شانس خوب یا به دلیلی که نمیدونم، یه بسته‌ش هم میرسه به من. نون‌هایی که جدای از مزه‌ی متفاوت متحویات پخت و گرمای تنور، لذت دوچندان فاصله‌ی طی شده تا رسیدن به تو و البته مزه‌ی رفاقت رو هم به همراه داره.
دوست دیگه‌ای هم دارم که تمام کتاب‌ها و مقاله‌های جالب رو خلاصه میکنه و برای دوستانش ایمیل میکنه. یکجورهایی رفاقتش رو با تقسیم اطلاعاتی که وقت پاش گذاشته تموم میکنه و لذت هم‌خونی رو به اطرافیانش میرسونه.
دوست دیگه‌ای دارم که همراه همسرش شب‌های پاستا و بازی در هفته دارن و هر هفته چند نفر میشیم که هر کدوم یه آیتم غذای اعلام شده رو میبریم که باهم غذا بپزیم و بُرد‌-گیم بازی کنیم. تو این روزها کرونا هم دیشب شب بازی و پاستا بود. فقط همه آنلاین بازی کردیم و غذامون با پیک اومد در خونه که تو خونه گرم کنیم و به یاد هم شام بخوریم!
تو دایره رفاقتم هم رفیقی هست که یه نقشه‌ی بزرگ شهر به دیوارشه و کافیه ازش درباره اطلاعات تاریخی و غذا و رستورانی و گردشی شهر بپرسی و حتی جالب‌تر اینکه گاهی آخر هفته‌ها تور کافه‌ها و گالری‌گردی و قهوه و کیک خوری با دوستاش میذاره و همیشه برای پیشنهادات شهری همراهته!
دیگه بمونه که دوستی دارم که هر فصل برای همه دوست و آشناها با کمک مادر لواشک میوه‌های فصل درست میکنه.
یکی هست که فیلم‌ها رو دانلود میکنه میبینه و امتیاز میده و برای لیست دوستای گروه یازده نفریش با لینک میفرسته که اونا هم ببینن.
یکی هست که ماهی یبار میاد و چند نفری از جلو در خونه جمعمون میکنه و جاده رو با آهنگ و خوراکی و صحبت و خنده طی میکنه تا برسیم و طلوع رو باهم ببینیم.
و یکی هم هست که هرجا میره با خودش سوغاتی کمی خوراکی اون مقصد رو میاره تا تو برگشت دور یه میز بشینن و با خوراکی و تعریف داستان‌های سفر، دلتنگی و جای خالی نبودن دوستاش تو سفر رو کنارشون کمی جبران کنه!
-

من مدت‌هاست که خودم رو به واسطه حلقه‌ی دوست و آشناهایی که روی هم تاثیر میذاریم تعریف میکنم. تاثیراتی شاید کوچیک اما حیاتی.

پ. ن.
عکس هم از خونه و دخترهمسایه که با پیرهن زردش مهمون آفتاب پنجره شده بود...


پرواز ساعت پنج صبح و دم‌دمای طلوع بود و من که داشتم از جایی خداحافظی میکردم که احساس عجیب دلتنگی بهش داشتم، در کنار ترس از پرواز، دل‌و دماغی برام نذاشته بودکه حتی از پنجره‌ی هواپیما به منظره‌ی بی‌نظیر افق نارنجی نگاه کنم. سرم رو به شیشه تکیه‌ دادم، پیام آخرِ کسی که برای بدرقه‌م اومده بود و نوشته بود "نشستی خبر بده" رو خوندم و بعد هدفون رو تو گوشم گذاشتم که صدای آهنگ، من رو از فضا جدا کنه. پرواز که اوج گرفت و از ابرها که گذشتیم دو مهماندار با لبخندی پهن به سمت مسافرا راه افتادن و بسته‌ی کوچیکی رو جلو هرکسی میذاشتن. مهماندار به من رسید و من که فکر کردم بساط صبحونه‌ست و با این حال و روز اشتها نداشتم، اومدم بگم چیزی نمیخوام که اشاره کرد هدفونت رو در بیار و بعد بهم گفت : این بسته رو داشته باشین و لطفا یه لحظه به صدای کاپیتان که قراره صحبت کنن گوش بدین. با لبخند بی حوصله قبول کردم و همون لحظه کاپیتان با صدای کمی لرزان گفت:
سلام میکنم به همه همسفرانم در این پرواز در این روز زیبا و این طلوع بر روی اقیانوس. کاپیتان صحبت میکنه و راستش این صحبت با همه صحبت‌های من فرق میکنه چون دارم تمام صحبت‌های این 'سی و اندی سال' رو مرور میکنم. این پرواز برای من متفاوته چون این "آخرین پرواز" منه و با این پرواز من بازنشسته میشم... صدای بغض کردن مردی مسن که حدس میزدم موها و ریش کمش سفید شده باشه و با چشمان ریز و نافذش به منظره‌ی روبروی آسمون خیره شده باشه رو میشد از دور حس کرد و همون احساس به گلوی من هم منتقل شده بود. فکر کردن به کار با عشقِ کسی که حتی بیشتر از سن من در آسمان‌ها سفر کرده حس عجیبی بود. چه روزها و چه تجربه‌هایی که با خودش به هزاران کشور برده. احساس ترس و هیجان اولین پروازش رو حتمن یادشه و چه جَوون‌هایی که اومدن کنارش نشستن برای اولین پرواز و این به ترس و هیجانشون لبخند زده...چه لحظات ناب طلوع و غروبی که دیده و چه خاطراتی که از پروازهاش برای بقیه تعریف میکنه... چه صبح‌ها که کلاه کاپیتانی روجلوی آینه رو سرش امتحان کرده و چه پیام‌هایی که لحظه فرود و نشستنش به زمین، به کسی زده که "من نشستم!" 


فکرش رو میکردی یه روز دلت برای قدم زدن تو آفتاب تنگ بشه؟ دلت نشستنِ بی‌استرس پشت میز کافه بخواد؟ فکرشو میکردی دلت برای دورهمی و بغل کردن محکم دوستات یه ذره شده باشه و از اینکه همه در فاصله چند کوچه و خیابون از همین و همدیگه رو نمیبین ناراحت شین ؟ فکر میکردی بجای فلان رستوران معروف اون سر دنیا، دلت برای رستوران و شامی تو همین محله خودت تنگ شه؟ اصلا فکرشو میکردی یه روزی برسه که بترسی به نیوه‌های نوبر بهاری دست بزنی و دلت تره‌بار رفتن بدون ماسک و دستکش بخواد؟ دیگه از دلتنگی برای سفر و جاده که نگم... .
اما این روزا میگذرعه
.
این‌روزها جدا از تلخی سایه‌ی مرگ روی تن شهر، با خودش دلتنگی به همراه آورده. دلتنگی برای دل‌خوشی‌های کوچیک زندگی که هیچ‌وقت بهش حتی فکر نمی‌کردیم و باور داشتیم همیشگین. این روزا داره یادمون میده که حواسمون باشه هیچ چیز همیشگی نیست و هر حس خوبی رو که تو روزمره داریم، اگه ازش لذت نبریم شاید یه روزی برامون حسرت بشه. فقط خوبیش اینه که با همه سختی قرنطینه و تعطیلی شهر درست قبل از عید و با همه این دلتنگی‌ها، هممون می‌دونیم و امید داریم که بزودی این روزا میگذرعه
این ویدیو رو امروز از مرور خاطراتم از خوشی‌های کوچیک ولی مهم زندگی روزمره‌م ساختم. یه سری ویدیو‌های آرشیو خودم رو زدم تنگ تصاویری که از دوستام گرفتم (که تگشون کردم و ازشون ممنونم) و آهنگ پپرونی گروه بمرانی رو گذاشتم روش که نگاهش کنم و قول بدم بعد از این دوران، بیشتر از اینا از یه پرس قیمه‌ تو رستوران، یه ماساژ بی‌دغدغه، یه پیاده‌روی دست تو دست، یه ساندویچ و نوشابه بر خیابون، یه سفر و کوله‌گردی بی استرس، یه املت قهوه‌خونه‌ای و یه دوره‌همی جمعه‌ شب لذت ببرم!


عکس‌ها و ویدیوهای پُل یوبین در میانمار رو منتشر کردم و یه غریبه که به قول خودش در مرخصی سربازیه بهم مسیج زده که "تمام این سفر میانمار رو، لحظه به لحظه به مادرم که عاشق طلوع و غروبه و حالا بر تخت بیمارستان جز چشمان و لبخندش هیچ عضو دیگه‌ش کار نمیکنه، نشون دادم و باهم همسفرت شدیم"
پیام‌های زیادی تو این مدت گرفتم که دوستش داشتم و لبخند به لبم آورد. خیلی‌ها از عکس‌های سفر عکس گرفتن که استفاده کنن و خیلی‌ها منتشرش کردن که باهم و با دوستانشون سفر بریم، خیلی‌ها تشکر کردن از همراهی آنلاین، خیلی‌ها گفتن بعداز دیدن سفرنامه میانمار دوست دارن به این نقاط سفر برن، اما این یکی نوشته چیز دیگه‌ای بود.. این یکی مسیج همراه با لبخند اشک رو هم به چشمام آورد.

سفر میانمار از اون سفرهایی بود که دلم نمیخواست تموم شه.. این لحظات و این تصاویر با این صدای آهنگین ساز هنگ‌درام باشه اینجا برای یادآوری این طلوع جادویی و حس و حال قدم زدن بر روی بلندترین پل چوبی دنیا...

باگان شهر هزار معبد و شهر جادویی میانمار. شهری که میگن نباید غروب و طلوع‌های طلاییش رو از دست بدی! درباره باگان و معابد و جادوی شهری که انگار در رویاهات داری میبینیش بزودی مینویسم، اما اومدم اینجا که از گمشده‌ی کوچیک اما مهمی بنویسم که من و خیلی‌ها به دنبالشیم. از لحظه‌ی رهاییِ ذهن از قوانین بی‌منطق ولی قبول شده‌ی زندگی، از بند‌های سنتی روزمره و از ترس‌های بی‌دلیل مغز.
-
دم غروب در اولین روز سفر در باگان، موتور گرفتیم و من با هُل کوچیکی از همسفر، بالاخره از ترس ِبه کسی زدن یا زمین خوردنم گذشتم و در شهر جادویی آزادانه چرخیدم. خوردن باد ملایم و نور آفتاب به صورتم و دیدن هزاران معبد بزرگ کوچیک، دیدن زندگی ساده و زیبای روستایی، غروب و سکوت منطقه بر روی درختان و معابد یادم انداخت که چقدر زندگی در شهر سرعت بالایی داره و چقدر این سرعت و این قوانین نانوشته‌ی بی منطق شهری باعث میشه یادم بره روزمره و کیفیت زندگی آدم میتونه با تغییرات کوچیک و رد شدن از یه سری خواسته‌های الکی ذهن و یه سری قوانین سنتی، بهتر بشه و مهم‌تر از اون و چقدر این بهتر شدن، هدف زندگی برای رسیدن به خوشبختیه؟ نکنه هر قدم که بهتر میشیم استرس جدیدی برای مرحله بعدی از بهتر شدن به ما بده جوری که نذاره از لحظه، از روز لذت ببریم؟ نکنه موتور سواری و لذت حرکت نذاره زیبایی غروب، عظمت معابد و سادگی زندگی رو نبینم؟ باید بیشتر حواسم باشه که همزمان که کنترل و تعادل حرکت موتور رو به دست میگیرم بتونم راه و اطرافم رو ببینم و از همه‌ی این اتفاق لذت ببرم
-

پ. ن : یه قدم دیگه نزدیک شدم به خریدن موتور برقی برای رفت‌وآمد درتهران دودی!
پ. ن اا: خیلی خوبه یکی هلت بده که سوار شی و موتور رو برونی، اما بهتر از اون اینه که بهت اعتماد کنه و در مسیر خاکی ترکت بشینه! :))